ent-Type" content="text/html; charset=utf-8" />
روز بیست وهفتم با خانواده ام طبق سالیان قبل به قصد ایرانگردی عازم سفر شدم
مسیرم اینبار استان زاهدان بود
طبق نقشه می بایستی ابتدا در بیرجند استراحتی داشته باشم بنابراین به لحاظ نزدیکی با مشهد مقدس حیفم آمد که سری ولو از راه دور به بارگاه امام رضا (ع) نزنم .
بنابراین ابتدا به مشهد رفتم از روی پل ورودی مشهد با دیدن گلدسته های آن امام همام و دعا و طلب یاری و مساعدت در سال جاری از همان کمربندی به سمت بیرجند حرکت کردم
معمولا در طول سال چندین بار خدمت امام رضا(ع) می رسم و بیشتر حضور من بر اساس دل و حسی که لحظه ای به من دست می دهد انجام میشود مثلا چند ماه پیش با فرزندانم به سمت کردکوی پارک امام رضا در حرکت بودیم و ناگهان گفتم : بچه ها حاضرید بریم مشهد و درکمال تعجب همه قبول کردند و من ازهمان کردکوی به سمت مشهد حرکت کردم و درطول مسیر هتل محل اسکان و سایر اقدامات را انجام دادم و یک روزه یعنی فردایش بعد از زیارت مجدد برگشتم چون یک روز بیشتر وقت نداشتم
و .... بعد از زیارت از راه دور ، به سمت بیرجند حرکت کردم وشب به بنیاد بیرجند رسیدم و در همان بنیاد استراحت کردم
صبح زود بعد از نماز به سمت زاهدان حرکت کردم
بیابانهای خشک و لم یزرع و مردان غیور و زحمتکش که دراین صحراها زندگی می کردند
از قدیم الایام ارادت خیلی خاصی به سیستانیها و بلوچها داشتم به لحاظ اینکه بیشتر دوستان کودکی ام از همین سرزمین بودند
به زاهدان رسیدم و دوستان من سنگ تمام گذاشتند
بالافاصله ابتدا خدمت خانواده محترم شهید سرلشکر مرادقلی رسیدم و با همسر شهید و فرزندانش در زاهدان دیدار کردیم و از خاطرات سرلشکر خلبان خیلی چیزها شنیدم
بعد به مهمانسرا رفتیم و استراحت کردم
به لحاظ علاقه ای که به مقوله ایثار وشهادت داشتم تمام چیزهایی که مرتباط با این حوزه میشد رصد کردم و تعدادی هم عکس گرفتم
یکی از کارهای خوب آنها نصب عکس شهدا روی ورودی هر کوچه بود
مثلا در شالیکوبی و یا گلشهر نزدیک با صدها تابلو عدالت یک و عدالت دو .... نصب شده است و شهرداری زاهدان روی این میله ها یک میله اضافی چند سانتیمتری جوش داده بودند و مثل همون نوشته ورودی کوچه با همان ابعاد و اندازه و عکس ومشخصات شهید را روی آن قسمت نوشته بودند .
بعد از دو روز به سمت زابل وسراوان و سپس چابهار حرکت کردم و بعد از استراحت دور روزه در چابهار به سمت کرمان تغییر مسیر دادم
در کرمان واقعا می توانم به جراعت بگویم شهری بود که شهدا را می توانستی حس و لمس کنی چون در هر چهار راه کرمان عکس شهدا به صورت استندی و کاشی کاری شده نصب شده بود و سر هر خیابان اصلی کرمان بیلبوردهای بزرگ شهدا نصب شده بود و چون فصل بهار بود استندهای آویز که دور سر و پایین چهره شهید با گل ُ تزئین شده بود در تمام نقاط شهر وجود داشت
جالب اینکه تمامی آنها با آرم شهرداری بود
درمهمانسرای کرمان ساکن شدم و بعد از مدتی معاون بنیاد کرمان به دیدارم آمد
با هم خیلی صحبت کردم و تازه متوجه شدم ایشان نیز چهار سال عضو شورای شهر کرمان بوده است و تمام کارهای فرهنگی انجام شده در زمان ایشان و با همکاری دوستانشان در شهرداری انجام شده بود
به ایشان تبریک گفتم و به لحاظ استفاده از فرصتی که داشت و توانست شهر را اینچنین متحول کند تحسین شان کردم
حتی فرزندانم نیز خوشحالی خود را از نصب این همه تصاویر آنهم به شکل ماندگار و به روز پنهان نکرده بودند
بعد از کرمان به سمت یزد رفتم
در یزد نیز بلوارها به نام شهدا و همان شهید نیز عکس به صورت بیلبورد بزرگ اول بلوار بود و جالب اینکه کوچه های که نام شهدا بود تصویر همان شهید درابتدای کوچه نصب شده بود
و از همه جالب تر اینکه تمامی اینها را خود شهرداری انجام داده بود
ازیزد به قصد گرگان حرکت کردم
وقتی که وارد گرگان شدم مستقیما منزل نرفتم و خواستم فرزندانم را یک تست و آزمایش کنم
عمدا در شهر حرکت کردم
به اونها گفتم اگر یک عکس شهید در گرگان دیدید به ازاء هر عکس یک هدیه خوبی به شما می دهم
اما دریغ و صد افسوس ......
باید تلاش کردُ باید نیروهای دلسوز و انقلابی سکان فرهنگی شهر را در دست بگیرند
با مهندس فرهنگی و مهندسی ایثار بر شهر مستولی شد
باید حزب الهی ها و نیروهای انقلابی و خدوم دست به کار شوند
اینهمه بی خیالی و گوشه نشینی ظلم است
به شهدا ظلم است
به مفاهیم پاک ایثار ظلم است
به فرزندانتان ظلم است
وضعیت فرهنگی شهر اسفناک است
در این مدت سفرم به استانهای مختلف باور کنید کمترین بدحجاب را دیدم اما با ورود به شهر گرگان سیل عظیمی از ابتذال را دیدم
انگار سونامی بدحجابی و ابتذال درگرگان به راه افتاده
دوستان من
عزیزان من تلاش کنید تا صالح ترین افراد و انقلابی ترین افراد به شورای شهر وارد شوند
تلاش کنید سکان سازمان فرهنگی و هنری شهرداری در دستان دلسوزان واقعی که علاقه به کار فرهنگی دارند قرار گیرد .
تلاش کنید رئیس فرهنگی شورای شهرتان فردی باشد که عاشق کار فرهنگی به خصوص مفاهیم ایثار و شهادت باشد .
سفر نوروزی برای من یک حسن داشت و آنهم این بود که همسر و فرزندانم به عنوان فرزند شهید و نوه های شهید ُ همراه با من شدند و تازه فهمیدند که من به دنبال چی هستم و چه چیزی می خواهم
زمانی که وارد منزل شدم ُ همسرم در حالیکه بسیار ناراحت بود افسوس و صد افسوس خورد از اینکه چرا گرگان نسبت به شهرهای که او دیده کوچکترین کار ارزشی و انقلابی در سطح شهر انجام نداده اند و من هم خدا را شکر کردم که توانستم با این سفر هدف خودم را برای خانواده خودم روشن کنم
-----
سفرنامه نوروزی من
تصوی فوق مربوط هست به :
محمد علی طالع زاری معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی بنیاد شهید استان
ww.talez.ir